avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 14 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 25 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 14 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 24 روز سن داره

Avas memories

(:

آوا جونم سوم شد

  عزیزدلم عکست و برای مسابقه عکس نی نی و محرم گذاشتم و بعداز رای گیری شما سوم شدی عزیزم البته برا مامانی و بابایی شما همیشه اولی قربون شکل ماهت بشم من ...
22 آذر 1390

حس مادری

پرنسس کوچولوی من نمیدونی چقدر از داشتن تو به خودم میبالم. یه چیزی میخوام برات بگم که خودم هم اول باورش برام مشکل بود...   دیشب بعداز خوردن شیر ساعت 2 نیمه شب خوابت برد گذاشتمت توی گهوارت که راحت بخوابی(وقتی میایم شیراز گهوارت و هم برات میاریم که راحت توش بخوابی)منم خوابیدم یه ربع بعد زدی زیر گریه بلند شدم و پستونکت و گذاشتم دهنت ولی بااینکه خواب بودی و چشمات و باز نمیکردی آروم نشدی بلندت کردم و گرفتمت توی بغلم دیدم آروم شدی و خوابیدی دوباره گذاشتمت توی گهوارت ولی بعد از چند دقیقه دوباره گریه کردی تا بغلت میکردم آروم میشدی آخر کار خوابوندمت توی گهوارت و روسریم و گذاشتیم کنارت باورم نمیشد چرخیدی به سمت روسری و روسری رو بغل گرفت...
21 آذر 1390

پشت سر گذاشتن 4/5 ماهگی

امروز دوشنبه 90/9/21 الان 4 روزه که باز هم اومدیم شیراز خونه آقاجون بزار اول یه کوچولو از هنرهای جدیدت بگم... جیگرخانوم توی این ماه عجیب تنبل شدی و دیگه سعی نمیکنی که بخوای دمر بشی نمیدونم چرا؟؟؟ کمتر هم آواز میخونی و دوست داری تمام وقت پیشت باشیم در ضمن شبها هم خیلی بد میخوابی زودتر از ساعت 1 نمیخوابی و جدیدا کشف کردم که دوست نداری شرایط خواب و برات مهیا کنیم اگر بخوایم بخوابونیمت شروع میکنی به گریه و زاری کردن به همین خاطر من چراغ و روشن میزارم و باهات بازی میکنم تا زمانی که حسابی خسته بشی و شیر بخوری و بخوابی. بزرگترین هنری که از خودت نشون دادی اینه که یاد گرفتی ذوق کنی از چندروز پیش یاد گرفتی باصداذوق کنی از دیشب هم خود...
21 آذر 1390

آوا خانوم؛ شیرخواره‌ی حسینی

سلام دیروز عصر (1390/09/11) آوا خانوم رو لباس مخصوص پوشوندیم یردیم همایش شیرخوارگان حسینی.   ادامه تصاویر در ادامه مطلب سلام دیروز عصر  (1390/09/11)  آوا خانوم رو لباس مخصوص پوشوندیم یردیم همایش شیرخوارگان حسینی.   بعد از مراسم آوا خانوم رو بردیم کنار دریا (حالی به حولی!!!) ...
12 آذر 1390

آواز خواندن آوا خانوم

امروز   90/8/25   و آوا خانوم ما سه و نیم ماهگی رو پشت سر گذاشته و 10 روز هست که آمدیم شیراز خونه آقاجون اینا چون بابا دارا نمیتونست مرخصی بگیره (آخه هم اداره میره و هم دانشگاه)مارو آورده شیراز و قراره فردا هم بیاد دنبالمون.                                                         و اما ... امروز    90/8/25    و آوا خانوم ما سه ...
5 آذر 1390

اولین دمرشدن آوا جون

مامانی تو این ماه اخیر خیلی سعی میکردی دمر بشی ولی موفق نمیشدی تا هفته گذشته روز جمعه 90/8/27 شیراز بودیم و آماده شده بودیم حرکت کنیم بیایم بوشهر در آخرین لحظه شما یادت اومد که خودت و کثیف کنی منم با عجله وسایل تعویض و آماده کردم شما رو گذاشتم روی تشک تعویض و شلوارت و درآوردم بعد سرم و کردم بالا و داشتم با مامان جون اینا صحبت میکردم یه لحظه نگاه کردم دیدم وارو شدی یه لحظه گیج شدم تا فهمیدم چی شده دستت هم زیر بدنت گیر کرده بود سریع بلندت کردم و حسابی ذوقت کردم البته از اون روز به بعد دیگه این کارو تکرار نکردی و داری تنبل بازی در میاری تا ببینم کی کاملا یاد بگیری  ...
5 آذر 1390

100 روزگی آوا جان

عزیزدل ما 100 روزه شد                          مامانی صد روزه شدی و روز به روز شیرینتر میشی اصلا در طول روز وقت آزاد برام نمیزاری الان هم ساعت 2 نیمه شب 90/8/12 است ومن شما رو خوابوندم و نشستم وبلاگتو برات مینویسم چون در طول روز نه فرصت دارم و نه انرژی. تازگیها وقتی کسی کنارت نیست نق میزنی و انتظار داری جلو چشمات باشیم و یا باهات بازی کنیم دختر قشنگم تو این مدت هنرمندتر شدی. تمام مدت در حال خوردن دستات هستی. جنب و جوشت بیشتر شده سعی میکنی که به روی شکم برگردی ولی هنوز موفق نشدی. وای بعضی شبا وقتی میزارمت روی پ...
5 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد